عجیب غریب

ساخت وبلاگ

کلا آدمی نیستم که کسی رو بخوام سرکاربذارم ولی سوالای چرتی که پرسیدم واقعا شوک کننده بود سه سال پیش رفتم برا گواهی نامه ومیخواستم ماشین بخرم باچه ذوق وشوقی سفارش دادم دونفرازآشنایان درجه یک وفکرمی کردم این بزرگواران پیگیرن نگوزهی خیال باطل کلاساروگذروندم آیین نامه قبول شدم بعدرفتم براشهری قبل ازاینکه برم آموزشگاه بهشون سپرده بودم آموزش تموم شدوشهری اولین بارانقدگفته بودن افسر چشمش اینجوریه رفتارش اونجوری ازاسترس دستی رونخوابوندم وماشین خاموش شد وردشدم جلسه دوم عالی پیش رفته بودم آخراش بودم یه دسته پسرجوان چموش که قراربود اوناهم امتحان بدن ومن دور دوفرمان میرفتم شروع کردن همگی باهم خاموش خاموش گفتن وکف زدن  افسرگفت خاموش نکنیا اصلا منومسافرحساب کن حساب تک تک اینارومی رسم سرشوبردبیرون وگفت اشکال نداره بعداینانوبت شماهاست دیگه توجه به پشت سرنداشتم موقع دورزدن یه اسکولی اجل معلق اومدپشت سرم وافسرزدروترمزویعنی کارتموم شد رد شد ولی پیاده م نکرد دمش گرم گفت دختربراچی اینجوری کردی بروته خط اینا نگن افتاد اومدم ببینم چه خبرازماشین دیدم پیگیرنبودن یهوقیمتادوبل شد من بیخیال امتحان شدم تاموعدکارتکس سراومدودوسالش تموم ميشد رفتم امتحان افسرازاون یوبسابود گفت چرابعددوسال یادت افتاده بیایی امتحانوازقصدمنو انداخت یک سال وچهارماه گذشت وگفتم بازم برم گفتن بایددوباره بری معاینه چشم وآیین نامه هم دوباره تست بدی پرسیدم کتاب که عوض نشده آقابرگشت گفت نه مال همون سه سال پیشه همونوبخون گفتم من که کتاب ندارم گفت یعنی کتابوانداختی رفت گفتم نه اونموقع هم نداشتم احساس کردسربسرش گذاشتم گفت پس چجوری قبول شده بودی گفتم ازیکی امانت گرفتم خوندم پسش دادم گفت خب دوباره بگیرگفتم دیگه ندارمش اونم کتابونداره کلا دیدم هاج واج نگام میکنه گفتم بیخیال ازاینترنت سوالاتودانلودمیکنم گفت یه فیش هزاری به حساب ورزات کشوربریزگفتم دارم بعدگفتم کی میخوادبره دنبال فیش بگرده کارتودادم گفت بکش گفت خیلی عجیب غریبی گفتم من کلا حوصله ندارم دنبال چیزایی بگردم که گم کردم گفت برولای کتابی توکمدی کیفی بگردتوروخداکارت نکشید

رعد و آفتاب...
ما را در سایت رعد و آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rahebinahayat19c بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 16:40